نظر بسیاری از صاحب نظران مدیریت و مدیران به مفهوم معنویت در محیط کار جلب شده است. بسیاری از آنان معنویت را به عنوان منبعی پایدار برای سازمان ها دانسته اند که می تواند به آنها در زمان های پرتلاطم و آشوب زده، یاری رساند و تناقض نمایی نظم و بی نظمی در سازمان را حل و فصل کند و بدون طرد هر یک، آنان را به صورت مقتضی به کار ببندد [11،10]. در واقع قلمرو مدیریت و سازمان چه به لحاظ نظری و چه عملی تحت تاثیر نیروی قدرتمند به نام میل به معنویت قرار گرفته است [12].

واژه معنویت در سازمان که زمانی تابو قلمداد می شد، امروز آهسته آهسته در حال رخنه کردن در کسب و کار است. بدین ترتیب، روند رو به رشد ورود مباحث معنویت در کسب و کار و سازمان، با تمام شک، تردیدها و انتقادهایی که بر آن می شود، غیر قابل اجتناب است. معنویت در کار، تلاش در جهت ایجاد حساسیت نسبت به ارتباط فرافردی، درون فردی، میان فردی و برون فردی در زندگی کاری به منظور بالندگی شخصی در رسیدن به تعالی انسان است و این مهم ترین وظیفه ای است که جوامع کنونی در هزاره سوم با آن روبروست[13،2]. این مفهوم در برگیرنده مفهومی از احساس تمامیت، پیوستگی و درک ارزشهای عمیق در کار، ارتباط موثر با خویشتن، کار با معنا است[14]. وجود معنویت در کار نوعی یکپارچگی بین زندگی بیرونی و درونی در سازمان بوجود می آورد  که در نهایت افزایش علاقه، عملکرد و رضایت را در بر دارد [17،16،15]. می یر(1990) معنویت در محیط کار را نیروی الهام بخش و برانگیزاننده برای یافتن معنی و هدف در زندگی کاری، درک عمیق و ژرف از ارزش کار، پهناوری عالم هستی، موجودات طبیعی و نظام باور شخصی تعریف کرده است[2].