ويژگيهاي يك مدير موفق
4. قدرت سازماندهي. چنانچه مدير از ابزار كارآمد در جاي مناسب خود استفاده كند. بسياري از مشكلات سازماني، خود به خود حل خواهدشد؛
5. انسانشناسي يا توان شناخت افرادي كه با او كار ميكنند. در پرتو اين شناخت است كه رفتار مدير در برابر كاركنان شكل ميگيرد؛
6. انگيزه با اشتياق و تمايل به انجام كار يا كارهايي كه به او سپرده شده است. چنين مديري ميتواند انگيزه لازم را در كاركنان خود ايجاد كند؛
7. قدرت كاركردن به مدتهاي طولاني بدون احساس خستگي. درحقيقت با توجه به آنچه درمورد انگيزه عنوان ميشود بيشتر كاركنان به رفتار مدير، رفتار خودشان را تغيير ميدهند و از مدير در نحوه كاركردن الگوبرداري ميكنند؛
8. اعتماد بهنفس. يعني قبول اينكه صاحب قدرت است و ميتواند با تكيه بر آن مشكلات خود و سازمانش را حل كند به عبارتي ديگر خود را به درستي ميشناسد به تواناييهاي خود آگاهي دارد و به همين دليل ميداند و ميتواند در برخورد با شرايط متعدد بهدرستي تصميم بگيرد و در برابر اين تصميم هراسي نداشته باشد؛
9. بلوغ عاطفي يا توان كنترل عواطف و احساسات خود در هر زماني كه ضرورت داشته باشد. مديري را داراي بلوغ عاطفي است كه دقيقاً پس از تجزيهوتحليل شرايط، احساسات خود را آشكار سازد؛
10. داشتن سعهصدر لازم براي برخورداري از ديدگاه همكاران، بويژه زيردستان. درواقع يكي از صفات پسنديده مدير آن است كه با افراد صاحبنظر درباره مسايلي كه ضرورت دارد مشورت كند و با توجه به ديدگاههاي معقول آنان تصميم بگيرد؛
11. قوت تصميمگيري و قاطعيت حساب شده در كار. قاطعيت به معناي اين است كه هرگاه براي مدير روشن شد انجام يك كار به نفع سازمان است در انجام دادن آن ترديدي به خود راه ندهد؛
12. قضاوت عادلانه درباره زيردستان. مدير بايد پيش قضاوت درباره هر يك از كاركنان با شرايط موجود را درنظر بگيرد؛
13. پيشگامي يا برخورداري از قدرت مديريت. شخصيتي باشد كه در انجام امور پيشقدم شود و با طرح و ارائه ارزشهاي جديد، رهبري زيردستان را براي انجام كار برعهده بگيرد؛
14. قدرت هماهنگسازي و توان ايجاد موازنه و همسويي ميان فعاليتهاي اعضاي مختلف سازمان را داشته باشد. بر اين اساس نخست بايد اطمينان يابد كه زيردستان به سازمان و كار خويش وفادارند تا بتواند در هماهنگ كردن آنان موفق باشد؛
15. برخورداري از ويژگي خلاقيت و كارآفريني. در ابتداي هر كار و فعاليتي، نوآوري لازمه فعاليت است.
16. نهايتاً اينكه چون مديران وقت و انرژي خود را صرف انجام كارهايي ميكنند كه كاركنان آنان نيز ميتوانند آن وظايف را انجام دهند. درنتيجه اين كار، هزينه انجام كار افزايش و به تبع آن بهرهوري كاهش مييابد لذا تنها راه حل اينگونه مشكلات تفويض اختيار است.
چگونه يك مدير دوست داشتني باشيم
از آنجا که باورها و ارزشها ريشه در برداشت ما از خود، اجتماع و دنيايي دارد که در آن زندگي ميکنيم؛ همواره اين باورها به صورت فيلترهاي ادراکي عمل ميکنند که فقط پذيراي پديدههايياند که به مذاق ما خوش ميآيند و با ارزشهاي ما همسازي دارند. از همينرو گاه باورهاي منفي نه تنها دنياي ما را محدود ميسازد و امکان انتخاب درست را از ما سلب ميکند، بلکه ما را از پرداختن به انديشههاي نو، خلاق و مفيد باز ميدارند و اين احتمال وجود دارد که شخص تا حد افراد بيصلاحيت نزول کند.
باورها و ارزشها اکتسابياند و در بستر فراز و نشيبهاي زندگي شکل گرفته، تغيير يافته و تکامل مييابند و در نهايت زيربناي الگوي رفتاري فردي و اجتماعي را شکل ميدهند. از اين رو انسانها براي شناخت يکديگر بايد از ارزشها و باورهاي هم مطلع شوند تا زمينه تفاهم براي انجام کار مشترک فراهم آيد. در اين راستا براي نيل به اين هدف به نکاتي چند ميپردازيم که نه تنها توفيق بيشتر در عرصه فعاليتهاي اقتصادي را نصيب مديران ميکند بلکه آنها را در حيطه فعاليت خود دوست داشتني و قابل اعتماد مينمايد:
* انگيزه دادن به کارکنان:
شيوههايي را به کارکنان خود پيشنهاد نماييد که در پروسهي انجام کار آموزش بينند و مهارتهاي لازم را کسب کنند. علائق و اهداف شغلي آنها را بشناسيد و فرصتهاي لازم را براي نيل به اين هدف فراهم کنيد. تمايلات و عوامل جذب کننده کارکنان خود را شناخته و مورد بررسي قرار دهيد. به جاي پرداختن به اين موضوع که چه عواملي ايجاد انگيزه در کارکنان شما ميکند، مستقيماً آنها را مخاطب قرار داده و سئوال کنيد: ''انتظارات آنها از کاري که انجام ميدهند چيست؟''، ''پيشنهادات آنها براي تکامل کارشان کدامند؟''. سپس برداشت و تصورات خود را در اين مورد بررسي و تجزيه و تحليل نمائيد. به آينده کارمندان خود علاقه نشان دهيد و روشهايي را در پروسه کار اعمال کنيد که تحرک بيشتر در وضعيت و موقعيت آنها به وجود آورد. روشهايي که شرايط مناسب براي آموزش و کسب مهارت در زمينههاي جديد را براي آنها فراهم کند. کارکنان خود را از موضوعاتي که با آن مواجهاند مطلع نماييد و شرايطي ايجاد کنيد که به اطلاعات مفيد براي ارتقاء کيفيت کار خود دسترسي داشته باشند.
* حمايت از اعمال و پيشنهادات درست کارکنان:
به پيشنهادات سازنده و انتقادات صحيح کارکنان خود در حيطه فعاليت مشترک اهميت دهيد و با ايجاد تغييرات مناسب در شرايط کاري اعتمادشان را جلب نماييد. در روابط کاري از به کاربردن کلمات با بار ''مطلق'' جداً پرهيز نماييد و با شناخت و احترام به باورها و ارزشهاي مورد قبول کارکنان خود زمينه شکوفايي خلاقيتهاي آنها را در حيطه کار فراهم آوريد.
به جاي واژهي ''من'' از واژهي ''ما'' در روابط خود با ديگران بهره بگيريد. اجازه ندهيد شيوهي برخورد توأم با منييت در کار اثر گذاشته و مانع انجام آن شود. همواره به عنوان عضوي برابر و همسان در کارها شرکت کنيد و در عمل نشان دهيد که براي نيل به اهداف مشترک همواره در کنار کارکنان خود حضور فکري و فيزيکي داريد. با خونسردي و ملايمت مديريت نماييد. در مورد عقايد و باورهاي کارکنان خود فردي قضاوت نکنيد. براي نمونه چنانچه يکي از کارکنان اشتباه ميکند يا پيشنهادات نادرستي را ارائه ميدهد به جاي انتقاد فردي نظر ديگر کارکنان را درحضور آن کارمند جويا شويد.
به عقايد آن دسته از کارکنان که خود انرژي مثبت دارند و با منفيگرايي برخورد ميکنند، اهميت دهيد و سايرين را هم تشويق به اين عمل ارزشمند کنيد. به منظور ايجاد ارتباط صميمانه با کارکنان خود در موقع توضيح اهداف و استراتژي سازمان به جاي واژه ''شما'' از واژه ''ما'' استفاده نماييد. بيان کلماتي مانند ''شرکت ما'' ، ''سرنوشت کاري ما'' ، ''موفقيت ما'' و ''مشتريان ما'' در کارکنان شما اعتماد و انگيزه تعلق به سرنوشت سازمان را شکل ميدهد، به گونهاي که آنها نيز خود را در موفقيت و ناملايمات سازمان سهيم ميدانند و آنچه را که در توان دارند در جهت رشد و ارتقاء سازمان به کار خواهند گرفت.
همواره شنونده خوبي باشيد، مديران موفق و لايق هرگز با توسل به شعار و سخنرانيهاي جذاب اهداف سازمان خود را براي ديگران توضيح نميدهند. آنها با گوش دادن به حرف و پيشنهادات سايرين موضوعات را تجزيه و تحليل و جمعبندي مينمايند و اين فرصت را فراهم ميکنند تا کارکنان در اتخاذ تصميمات خود را سهيم بدانند. گشادهرويي و خونسردي نيز از خصايص برجسته و نيک مديران کاردان است، در برخورد با مشکلات و کارکنان با رويي گشاده مسايل را حل و فصل نمائيد. به نيازهاي مادي و فکري کارکنان خود بينديشيد، و در صورت امکان تأمين نيازهاي آنها را مقدم بر نيازهاي شخصي خود قرار دهيد.