بهترين مديران كساني هستند كه مي‌توانند گرد هم آيند و اين گردهمايي تك تك افراد در گروه آنها را در قالب تيم در مي ‌آورد. اينجا 10 كليد متفاوت براي شكل دادن افرادتان در يك گروه مولد و كارآمد و فعال در يك تيم ارائه مي‌شود:

1- ادراكيات: در يك گروه، اعضا ممكن است فكر كنند در يك گروه براي فقط مقاصد اداري و اجرايي گرد هم آمده‌اند و افراد ممكن است بر روي هدف با يكديگر اختلاف داشته باشند. در يك تيم اعضا استقلال خود را مي شناسند و ادراكي از اهداف شخصي و اهداف تبم دارند كه ايندو در بهترين وضعيت با حمايت دو طرفه بدست مي‌آيند همچنين وقت، سر مسائل بيهوده و سطحي و يا استفاده شخصي با استفاده از هزينه‌هاي ديگران از بين مي‌رود.

2- مالكيت: در يك گروه اعضا گرايش به تمركز بر روي خودشان دارند زيرا آنها بطور كافي در برنامه‌ريزي براي اهداف واحد درگير نشده‌اند (دخالت داده نشده‌اند). آنها بطور ساده‌اي مثل يك فرد اجاره شده وارد عمل خود مي‌شوند (احساس مسئوليت زيادي ندارند). در يك  تيم اعضا يك احساس مالكيتي در شغل خود و براي واحد دارند زيرا آنها معتقد به ارزشهايي هستند كه اساس و پاية اهداف مي‌باشند كه آنها كمك در به انجام رساندن آن دارند.

3- خلاقيت‌ و  همكاري: در يك گروه اعضا كاري را انجام ميدهند كه به آنها گفته شده است به جاي اينكه از آنها سوال شود بهترين رويكرد را براي انجام كاري انتخاب كنند. در اين روش ارائه پيشنهادات و خلاقيت تقويت نمي‌شوند.

در يك تيم اعضا در موفقيت سازمان همكاري دارند بوسيلة بكار گرفتن استعدادهاي خاص خود همچنين دانش و خلاقيت خود براي رسيدن به هدف.

4- اعتماد: در يك گروه اعضا به انگيزه هاي همكاران خود اعتماد نمي كنند چون آنها نقش ديگر اعضا را متوجه نمي شوند اظهار عقيده يا عدم موافقت پذيرفته نمي‌شود در يك تيم اعضا در يك جوبي كه اعتماد وجود دارد و نيز به آنها جرأت راحت اظهار عقيده كردن، موافقت نكردن و ايده دادن داده مي‌شود و نيز سؤالات مورد قبول واقع مي‌شوند كار مي كنند.

5- ادراكات عمومي و رايج: در يك گروه اعضا خيلي در مورد آنچه كه مي گويند محتاط هستند كه در اينجا آن درك واقعي غير ممكن است. ممكن است بازيهايي در اين جمع رخ دهند و يا تله‌هاي ارتباطي

در يك تيم اعضا ارتباط باز و صادقانه را مي آموزند. آنها تلاش به فهم نقطه نظر ديگر اعضا دارند.

6- پيشرفت شخصي: در يك گروه اعضا آموزش خوبي مي‌ بينند اما در اجراء اين آموزشات در عمل بوسيله مدير يا ديگر اعضا ناكام مي‌مانند. اما در يك تيم به اعضا جرأت داده مي‌شود بطور مستمر به پيشرفت استعدادهاي خود بپردازند و آنچه كه مي آموزند را در عمل بكار گيرند و به آنها اين درك داده مي‌شود كه از طرف تيم  حمايت مي‌شوند.

7- راه حل ضديت و مخالفت: در يك گروه اعضا ممكن است خود را در جايگاههايي ضد هم ببينند و ندا شد كه چگونه اين مسئله را حل كنند. سرپرست آنها ممكن است دخالت را تا وقتي كه يك ضرر بزرگ نديده اند كنار گذارد مثل يك وضعيت كاملاً بهم ريخته. اما در يك تيم اعضا مي فهمند كه ضديت يك جنبة نورمال در روابط بشري است اما آنها به چنين وضعيت‌هايي بعنوان يك فرصت براي ايده‌هاي جديد و خلاقيت نگاه مي كنند. آنها براي حل كردن اين ضديت بطور سريع و سازنده كار مي‌كنند.

8- تصميم گيري مشاركتي: در يك گروه اعضا ممكن است نقشي در گرفتن تصميماتي كه به تيم تأثير مي‌گذارد داشته باشند يا نداشته باشند. انطباق و يك رنگي و همنوايي معمولاً بهتر از نتايج مثبت پديدار مي‌شوند. بردن يا باختن موقعيت‌ها رايج است. اما در يك تيم اعضا در تصميماتي كه گروه را تحت تأثير قرار مي دهند، شركت مي كنند ولي اين را نيز مي‌فهمند كه رهبر و سرپرست آن‌ها بايد تصميم نهايي را هنگامي كه تيم نمي تواند تصميم بگيرد . بردن مثبت يا بردن نتايج هدف هميشگي است.

9- رهبري واضح: در يك گروه اعضا گرايش به كار در محيطي ساخت نيافته با استانداردهاي نامشخص كارايي دارند. راهبران بيشتر گرايش به رهبري از پشت ميز دارند. اما در يك تيم اعضا در يك محيط داراي ساختار كار مي كنند و مي‌دانند چه محدوديتهايي وجود دارد و چه كسي قدرت نهايي را در دست دارد. رهبر استانداردهاي بالاي موافقت شده را تنظيم مي نمايد و به او بخاطر شركت فعال و حضور خود احترام مي گذارند.

10- تعهد و التزام:  در يك گروه اعضا تعهدي در مقام عالي بودن و افتخار فردي ندارند. سطوح كارايي بيشتر به ماندن در حد وسط را دارند و پرسنل و تغيير آنان در سطح بالايي قرار دارد بخاطر اينكه افراد با استعداد سريعاً متوجه مي  شوند كه 1) انتظارات فردي ارضا نمي شوند 2) آنها از ديگران چيزي نمي آموزند و رشد نمي كنند 3) آنها با بهترين افراد كار نمي كنند.

اما در يك تيم فقط افراد ملتزم به برتري مورد استفاده قرار مي‌گيرند . اعضاي تيم آينده‌نگر براي به استخدام درآمدن به اساس سطوح كارداني خود صف مي‌‌بندند. هر كس با ديگران در يك محيط همنوا كار مي‌كنند.


مقدمات و مباني تيم

 

يك گروه شامل تعداد زيادي از افراد كه با يكديگر كار مي‌كنند كه از لحاظ روانشناسي از يكديگر آگاهي دارند و به خود به عنوان يك گروه نگاه مي‌كنند.

يك تيم يك گروهي است كه اعضايش بر روي يكديگر براي بدست آوردن هدفهاي سازماني تأثير مي‌ گذارند.

17 قانون مسلم كار تيمي

1- قانون اهميت:‌ يك نفر مقدار بسيار بسيار كوچكي براي بدست آوردن برتري است.

2- قانون تصوير بزرگ: هدف مهم‌تر از نقش است.

3-  قانون طاقچه: تمام بازي كنندگان جايي را دارند كه مي‌توانند در آنجا بيشترين ارزش را اضافه كنند.

4- قانون چالش بزرگ (كوه اورست): در حاليكه چالش تعديل مي‌شود نياز براي كار تيمي بالا مي‌رود.

5- قانون زنجيره: قدرت يك تيم با كوچكترين حلقة زنجيرش در تماس است.

6- قانون عامل شتاب دهنده (كاتاليزور): تيم هاي برنده بازيكن‌هايي دارند كه باعث مي‌‌شود چيزها اتفاق بيفتد.

7- قانون ديد يا ديدگاه: ديد به اعضاي تيم سمت و سو و اعتماد به نفس مي‌دهد.

8- قانون سيب بد  : حالات بد تيم را از بين مي برد.

9- قانون شمارش پذيري: افراد تيم بايد قادر باشند روي يكديگر حساب كنند (منظور قانون حساب كردن روي ديگران بود)

10- قانون بر چسب قيمت: تيم هنگامي با شكست در رسيدن به استعدادهاي بالقوة خود مواجه مي‌شود كه نتواند قيمت ها را بپردازد.

11- قانون تختة‌ علامت‌ها: تيم هنگامي مي‌تواند سازگاري ايجاد كند كه بداند در چه جايگاهي قرار دارد.

12- قانون جايگاه ويژه: بهترين تيمها بيشترين عمق را دارند.

13- قانون هويت: ارزشهاي مشترك تيم را تعريف و توصيف مي‌كنند.

14- قانون ارتباطات: عملهاي دو طرفه باعث تقويت اعمال مي‌شوند.

15- قانون لبه: تنها فرق بين دو تيم كه از نظر استعداد كاملاً مساويند فرق بين راهبري آنهاست.

16- قانون دلگرمي زياد :‌ وقتي شما برنده مي‌‌شود به هيچ چيز صدمه نمي‌زنيد.

17- قانون سود سهام: سرمايه‌گذاري در تيم تركيب و در آميختن با زمان است.

ويژگي هاي تيم هاي برنده:

وجود بسياري از برنده ها در تيم. بسياري از بازيكن‌ها در تيم ثابت و قاطع هستند و ممكن است در جايگاه خود ستاره باشند همچنين آنها به ديگران بعنوان بوجود آوردن يك تيم ستاره اجازة درخشيدن ميدهند.

اكثراً شامل گروههاي برنده مي‌شوند كه آنقدر خوب با هم كار مي كنند كه احساس مي‌شود يك حس ششم دارند زيرا آنها فقط ياد گرفته‌اند كه با يكديگر همكاري كنند و باعث شوند ديگران هم برنده شوند و تيم را يك تيم برنده بسازند.

داشتن عادت برنده شدن و آنها معمولاً داراي بازي هاي برده شده هستند و اگر اينطور نبود وارد هر بازي‌اي براي بردن مي‌شدند.

پيشرفت دادن كارهاي اشتراكي كه از بردن و برنده شدن بدست مي‌آيد كه با يك تصاعد ساده زياد نمي‌شوند بلكه با يك حالت توان دار يعني بصورت 11=1*1 زياد مي‌شوند.

پيشرفت دادن انرژي فيزيكي و ذهني براي مقاومت در مقابل بد اقبالي‌ها.

يك جواب براي برنده شده و بوجود آوردن اين جو،‌ هر كس در اطراف آنها بعنوان يك فرد برنده پديدار مي‌گردد.

برنده شدن را واگير دار و سري كردن: در  اينصورت تازه واردان بزودي جادوي تيم را درك خواهند و ياد خواهند گرفت.

 


سازگار در مقابل ناسازگار

 

سازگار

ناسازگار

ارزشهاي هسته‌اي

بيشتر مديران خيلي به مشتريان اهميت ميدهند همچنين به سهامداران ريز استخدام شدگان و همچنين بسيار به افراد و فرايندهايي كه بتوانند يك تغيير مفيدي را ايجاد كنند ارزش زيادي مي‌دهند.

بيشتر مديران بيشتر به خود، كار گروهي ضروري يا محصولات خود اهميت ميدهند و آنها به نظم و انضباط و مديريت كاهش دهندة ريسك و فرآيند خيلي بيشتر نسبت به ابتكارات رهبري اهميت و ارزش ميدهند.

رفتار رايج

مديران توجه ويژه اي به هيئت مؤسسان خود خصوصاً مشتريان مبذول مي‌دارند و تغييرات را هنگامي كه نياز به اهميت دادن به ملاقات مشروع و قانوني آنهاست انجام مي‌‌دهد حتي اگر مستلزم مقداري ريسك باشد.

مديران گرايش به رفتار تنگ نظرانه و سياستمدارانه و بوركراتيك دارند كه در نتيجه آنها استراتژي خود را سريعاً به منظور بدست آوردن منفعت از تغييرات در محيط يا كار خود تغيير نمي‌دهند.

 


فرهنگ‌هاي يكي شده

1- بوسيلة‌ يادگيري شكل مي‌گيرند.

2- بوسيله الگوهاي رايج حالات، ارزشها،‌ باورها و فرضيات مشكل مي‌گيرند.

فرهنگ يكي شده سطوح سطحي، ميانه، عمقي

1- تراز سطحي: در اين تراز فرهنگ اجرا و تقويت مي‌شود بوسيلة ظاهرهاي ديدني (قابل ديدن)‌‌ و رفتارها مثل طرح‌  بندي‌هاي فيزيكي، قوانين لباس،‌ ساختارهاي سازماني، سياستهاي كمپاني، برنامه‌ها و رويه‌ها و حالات (نگرش‌ها).

2- سطح مياني: در اين سطح فرهنگ بوسيلة باورها و ارزشهاي ما نمودار و ساخته مي‌شود.

3- سطح عميق يا عمقي: در اين سطح فرهنگ بوسيلة فرضيات بنيادي،‌ آموزشات بلند مدت ما، جوابها و عكس‌العملهايي اتوماتيك و نظريه‌هاي به ثبت رسيده ما شكل مي‌گيرند.

استراتژي هايي براي ساختن فرهنگ پيشرفت و ترقي

        ·تأكيد بر روي آينده نه گذشته

        ·تأكيد بر روي توانايي ها نه اجبار و اضطرار

        ·دستيابي به مشتريان بيرون از طريق كارگران داخل

        ·جرأت دادن به ريسك پذيري و سست كردن حمايت سياستي.

  ·پاداش جمعي و نه فردي، به موفقيت‌ها،‌ اما جوابگويي واضح داشته باشيد و قهرمانان را در ديدرس قرار دهيد.

        ·دنبال گزينه‌ها بگرديد بجاي مذاكرات

        ·از لحاظ آزادي و اعتماد اطمينان خاطر دهيد.

        ·قبل از توافق عام به مذاكره و بحث جرأت دهيد.

رهبري مؤثر

نسبتها * نتايج = نقشة راه براي ترقي دادن رهبران

نشان دادن نسبتهاي رهبري ( ويژگي‌هايي كه رهبر بايد داشته باشد)

سرچشمه گرفتن از شخصيت شخصي (فردي)

لياقت عالي

نشان دادن راه‌ها

ساختن ظرفيت سازمان

تحرك بخشيدن به تعهد افراد

تمام اين موضوعات همگي

رهبري چيست؟ (بوسيله پاول تافليندر)

1- جواب آسان: رهبري يعني افراد را واداشتن به انجام كاري كه هيچ وقت فكر انجام آن را نمي‌ كردند، باور نداشتن كه آن كار شدني است و يا نمي‌خواستند آن را انجام دهند.

2- رهبري در سازمان: رهبري يعني عمل متعهد ساختن كارمندان براي انجام دادن بهترين اعمال براي رسيدن به هدف سازمان

3- جواب پيچيده و نزديك به واقعي اين سؤال: شما فقط رهبري را با نتايج آن مي‌شناسيد از آن حقيقتي كه يكسري افراد يا گروهي از آنها شروع به رفتار در راه خاصي كه نتيجه عمل شخص ديگري است مي‌كنند.

«سطوح رهبري در سازمان»

1- تيم: رهبر يك تيم با يكسري اعمال مشخص براي نايل آمدن به يك چيز خاص

2- عملياتي: رهبري يكي از بخشهاي اصلي سازمان كه در اين سطح بيشتر از يك تيم تحت نظر يك فرد خاص هستند.

3- استراتژيك: رهبر كل سازمان با تعدادي رهبر عملياتي زير نظر خود.

مديريت تفاوت‌هاي بين فرهنگي

يك مثال براي يك نشانة خاص

در كار بايكر 6 الگوي اساسي از تفاوتهاي فرهنگي ديده مي‌شود:

1- مدلهاي متفاوت برقراري ارتباط

2- حالات مختلف در مقابل ضديتها

3- رويكردهاي مختلف در به انجام رساندن كاري

4- مدلهاي مختلف تصميم‌گيري

5- حالات مختلف در مقابل افشاگري

6- رويكردهاي مختلف در فهم و شناختن

«مديريت تفاوتهاي فرهنگي»

چه چيزي متفاوت است؟

چه چيزي زير سطح پنهان است؟

1- باورها      2- ارزشها

3- دركها       4- انتظارات

5- حالات    6- فرضيات

ارتباطات بين فرهنگي : اميدها و نگراني‌ها

اميدها:

توانايي انجام مكالمات

ياد گرفتن چيزهاي جديد

پيشرفت دادن دوستي ها

فهميدن نقطه نظرات مختلف

نگراني ها: مورد قضاوت قرار گرفتن

ارتباطات اشتباه يابد

آقا منشانه و با ادبانه رفتار كردن يا اهانت و توهين به ديگران بطور عمدي

راهنمايي هايي براي همكاري‌هاي چند فرهنگي

از عمومي‌سازي در مورد ديگر فرهنگها ياد بگيريد ولي آن عمومي سازي‌ها را در كليشه ساختن و قالب ساختن استفاده نكنيد . از آن‌ها يا براي فهم و درك بهتر يا قدرداني از آنها استفاده كنيد. آموزش ببينيد، آموزش ببينيد، آموزش ببينيد.

فكر نكنيد راه شما تنها راه برقرار ارتباط است. از خود هميشه دربارة بهترين و درست‌ترين راه براي برقراري ارتباط سوال كنيد.

اعتماد و حس نيك بيني را بوسيله صحبت  كردن در حالتي كه مشتري شما ترجيح مي‌دهد برقرار كنيد.

براي عمل كردن بهتر روابط جستجو كنيد (راه هاي بهتر كردن آن) نسبت به اينكه دنبال كسي بگرديد كه تقصيرها را گردن او بياندازيد (به خاطر شكست‌ها)

بطور فعال و همدلانه گوش فرا دهيد. سعي كنيد خود را در جايگاه ديگري قرار دهيد.

عقيدة ديگران را نسبت به آنچه كه مي‌گذرد احترام كنيد.

قضاوت نكنيد و سعي كنيد به وضعيت به عنوان كسي كه بيرون ايستاده نگاه كنيد تصديق صادقانة سوء رفتار كه به خاطر تفاوتهاي فرهنگي اتفاق افتاده است عاملي حياتي براي داشتن روابط مؤثر است. از اين به عنوان فرصتي براي ترقي اعتماد استفاده كنيد.

آگاهي از نامتعادل بودن نيروي موجود براي درك بهتر يكديگر و كار كردن با يكديگر لازم است.

به خاطر داشته باشيد چيزهاي نورمال موجود ممكن است در رفتار شخص خاصي از يك فرهنگ ديگر جواب ندهد و كارآمد نباشد.  پيچيده‌تر از آن هستيم كه نورم‌هاي موجود پيشنهاد مي‌كنند.